مرغ سعادت

گاهنوشت های ع.م.م

مرغ سعادت

گاهنوشت های ع.م.م

سرهنگ جان !

هر سال سرهنگ قالیباف عزیز لطفش شامل حال گروهی می شود یک سال دانشجویان کوی دانشگاه و سالی دیگر شامل معلمان و فرهنگیان اختلاس گر !! روز گذشته ، روزنامه همشهری ارگان شهرداری عریض و طویلش حقوق معلمان بیچاره را به سُخره گرفت و با کاریکاتور نغزش مشت محکمی بر دهان یاوه گوی ما زد تا ملت ، 2  اردیبهشت نود و چهار را با  18 تیرماه هفتاد و هشت جمع ببندند و حاصلش 20 ی شود برای این سرهنگ پاکباخته و کاندیدای همیشگی ریاست جمهوری !!

اصلاً ما معلم ها حاضریم همه مون رو داخل یک هواپیمای توپولوف روسی بگذارد و خودشون که اتفاقاً خلبان هم هستند به پرواز درآورد و ... 

  بعد وسط آسمان باچتر به زمین برگردد و بدون مزاحمت، این سرهنگ عزیز به مدیریت انقلابی شان بپردازند !



عُذر می خواهم !  ببخشا بابت شُغلِ بَدَم سرهنگ جان !

من نمی باید دم از حقّ و حقوقم می زدم سرهنگ جان !


می شود لطفی کنی ما را سُپور خویش گردانی عزیز !

تو بزرگی ، شهرداری ! من ضعیف و بی حدم سرهنگ جان !


من نمی باید از این خواب گرانسنگِ خودم پا می شدم !

گولِ دشمن خورده ام ، اعدام را می بایدَم سرهنگ جان !


من دوباره کفّه ی مرگِ خودم را می گذارم در کلاس

پای تخته ، رخت خوابم سوی خود می خوانَدم سرهنگ جان !


کوفتم گردد ، همین 1 میلیون و اندی زیاد است از سرم !

شرم ، از افزوده خواهی های خود می آیَدم سرهنگ جان !


18 تیرِ 1378  و  ....       وای ، نه !

من غلط ...    من نقطه چین  ،  من حرف مفتی را زدم سرهنگ جان !