مرغ سعادت

گاهنوشت های ع.م.م

مرغ سعادت

گاهنوشت های ع.م.م

نامه یک دوست طرفدار احمدی نژاد به من !

نامه یک دوست طرفدار احمدی نژاد به من !

سلام اقای محمدی خوبین؟

یه چیزی بگم دروره آقای احمدی نژد داره تموم میشه ولی اگه عده ای میذاشتن کاری میکرد الان ایران گلستان بود
اما بعضی ها از مسائل خبر ندارن و همه چیزو به پای ایشان میگذارند.

بگذارید یک مثال بزنم شما هم که دبیر هستید خداوکیلی قضاوت کنید
فرض کنید شما رو به مدرسه ای انتقال بدن که از مدیر و معاون و سایر دبیران گرایش مخالف شما باشن و به شما حسادت کنند و از ترس اینکه شما دبیر نمونه بشید و گزارش تخلفات این مجموعه را بدهید با شما دست به مخالفت و دشمنی بزنند و در این بین شاگردان شما را نیز یا با تهدید یا توسط پاداش همراه خود کنند
شما همچون دبیری فرهیخته و دلسوز مشغول تدریس و آموزش دادن هستید سروقت میایید تا اخرکلاس مشغول تدریس هستید حتی رایگان کلاس تقویتی میگذارید با شاگردان وبقیه دبران مهربان و خوب هستید.
اما براساس توطئه یا همون فتنه به یکباره با یک نقشه سوری دانش اموزان به مدیر بگویند که شما دبر خوبی نیستید شما تدریس نمیکنید به شاگردان اموزه های نادرست و غلط میدهید دراین لحظه مدیر نیز که همه نقشه هازیر سرخودش است شمارا بی کفایت دانسته و بقولی گزارش میکند به بالا و مقدمات عزل شما را فراهم میکند(دراین بین شما هیچگونه نمیتوانید ثابت کنید که اصل جریان چیست،مگراینکه مثل گمنامان یه میکروفن و دوربین همراه حوتون داشته باشید)
نمیدونم چقد نظرم واضح بود بهرحال العاقل به اشاره
ناگفته نماند هیچ کس بدون نقص نیست حتی اگر یک دبیر با مشخصات فوق باشد کامل واقعی خداست وآن کس که خود خواسته ولا غیر
از اینکه پرحرفی کردم عذر خواهی میکنم.

                                                  یک احمدی نژادی

                                                    پنجشنبه 19 اردیبهشت ماه سال 1392 ساعت 01:40
...................................................................................................................................
پاسخ من به این دوست نازنین
 
سلام دوست عزیز
خیلی خوش اومدین
 اینجارو
رونق بخشیدین و از ته دل میگویم که
به خودتون متعلقه   !
سعی میکنم مختصر و در حد وسع و بضاعت کمم پاسخ دهم :

الان دیگه مردانگی و مروت را در این نمی بینم که به احمدی نژاد بتازم چرا که ضعیف کشی زیبنده ی هیچ انسان آزاده ای نیست !
او به اندازه کافی مورد تاخت و تاز دوستان سینه چاک 4 سال پیشش قرار گرفته ! من زمستان سال 87 از ایشان انتقاد کردم که همه ی یپیش بینی هایم درست در آمد از بنزین 600ی که من گفتم تازه 700  اشد و بزودی 1000ی خواهد شد  !!!
تا گوجه و مرغ و انرژی هسته ای و ... همان هایی شدند که عقل ناقص من سروده بودشان و در همین وبلاگ موجود است !!
این رییس جمهور محبوب جنابعالی قادر نبود مملکت را گلستان کند !! همانطور که وقتی شهردار تهران بود آنجا را نساخت و بیشتر دنبال دادنِ توپ و وسایل ورزشی به مناطق جنوب شهر بود و اعطای وام ازدواج به آنها بود !!! تا اینکه پل و زیر گذر و روگذر برای معضل ترافیک آن خراب شده درست کند و فکری به حال آلودگی سرطان زایش کند !!
ایشان برنامه ی خاصی برای برون رفت مردم از گرانی و تورم نداشت و ندارد و چند برابرِ  یارانه هایش را  فقط با پول آب و برق و گاز  و .. از مردم پس میگیرد ! نان و گوجه و دارو و مرغ و گوشت بماند ! برنج هم که سر به آسمان می ساید!
...بگذریم !
وقتی رییس محبوب حضرتعالی اولین کارش برداشتنِ نهاد برنامه و بودجه است که چشمِ ناظر اقتصاد و آبادانیِ کارشناسی شده ی یک کشور است معلوم است ریل راه آهن شیراز هول هولکی افتتاح می شود و بعد ریل هاش کج می شوند ، از زیر قطار در می روند و از بیم جان هموطنان از دور خارج می شود !
و میلیاردها ...
آهان میلیارد ...
 راستی یاد میلیارد افتادم و 3000 تای ناقابلش که بزرگترین اختلاس ثبت شده در گینس است و در این دولت پاک رقم خورد !
وقتی ایشان علی آبادی که پدر ورزش مملکت را در آورده بود در آستانه ی اجلاس اوپک ، که بعد از نیم قرن سُکٌان ریاست دوره ای اش را به ایران سپرده بودند سرپرست  وزارتخانه ی نفت می کند و او در  افتتاحیه ی اجلاس ، نوشته ای را که برایش به زبان انگلیسی، اما به خط فارسی نگاشته اند از راست به چپ می خواند و باعت خنده  و تعجب حضار می شود چه انتظاری دارد نفت ما را سر و سامان بخشد !!؟
و...
اما مثالِ قشنگ شما :
حافظه ی تاریخی ما اگر چه قوی نیست اما از یاد نبرده این دبیر فرهیخته ی (مثالِ نغز وزیبات) را  که چقدر مُدیر مَدار بود ! و وقتی ابلاغ دبیری اش را گرفت تا کمر خم شد و بوسه زد بر دست مدیر مدرسه اش !
دبیران دیگر را جرات انتقاد از این دبیر سوگلی نبود و هر دانش آموزی به این دبیر ارجمند معترض بود به آبدارخانه ی "تهتیزک" آخر راهرو  می فرستادنش و "منقضویِ" خدمتگزار با چوب جارو به جانش می افتاد و از خجالتش در می آمد!
این دبیر ارجمند در اجلاس سالانه ی آموزش و پرورش کل استان در تالار سخنرانی ، بعد از آن که همه ی معلمان استانی ، تالار رابه نشانه ی اعتراض ترک کردند، برای صندلی های خالی، سخنرانی تاریخیی کرد و گفت آموزش و پرورش را باید از نو بسازیم  و مدیریت کنیم! که بارها  مورد تشویقِ دبیر کاردستیِ همشهریِ خود و دبیر یاغیِ شهرستانِ دوست و برادر -ویلوئلا -  قرار گرفت !!

نازنین !
خوب یا بد این دبیر زحمتکش به دوره ی بازنشستگی اش رسیده است
و مشکل آنجاست که یک بازنشسته نمی تواند فرزندش را به جای خود در دبیرستانش مشغول کند !

قربانت